کلبه ی عاشقان

همه چیز

روح بیمار طبیعت را – می فهمی


در دیار خشک


در میان سایه های تیره – در زنجیر


مرگ را می بینی


گاه بی تابی


…گاه می خندی

 

عاشق باران که باشی


در اضطراب شب – به دنبال آغوش امنی می گردی


تا تن نازک تب زده ات را بسپاری به تنش


تا فراموش کنی

 

عاشق باران که باشی


منتظر می مانی


بر نگاه بی کلام پنجره – چشم می دوزی


شعر می خوانی

عکس عاشقانه تنهایی 

نوشته شده در برچسب:شعر,شعر قشنگ,شعرعاشقانه,ساعت توسط الناز|

 

من از یک شکست عاشقانه می آیم...بگذار همه برای این اعتراف تلخ

 

سرزنشم کنند...شکست نه برای پنهان کردن است نه بهانه ای برای

 

پنهان شدن ...! همه دلشان نقش های مثبت میخواهد و آدم های

 

خوشحال...اما من گمان میکنم این خیلی خوب است که نمیتوانم ادای

 

آدم های خوشبخت را دربیاورم...! بی ستاره ام و زرد با طعم معطر

 

پاییز...که حضورش تنها معجزه ی لحظه های تنهایی من است....قیمت

 

وفا شاید گران تر از آن بود که بهانه ی دوست داشتنی زندگیم از عهده

 

ی داشتنش برآید....!!!آغوش ترانه ها همچنان از عطر تن او که باید پر

 

باشد,خالیست.... نمیتوانم باورش کنم ... نه رفتنش و نه ماندنش را ....!

 

قراره حقیقت را بگویم...سخت است... بی علاج است....دانستنش آدم

 

را کم کم میکشد...گریه ی شبانه می آورد...اما همین است...کاملا

 

ناگوار و واقعی : اون یکی رو جز من داشت ! سکوت میکنم تا به خاک

 

سپردن آخرین خاکسترهای آرزوی برباد رفته ام آبرومندانه باشد....! گریه

 

میکنم باشکوه...مثل اقیانوس...بلند مثل اورست...او نمیشنود و نمیداند

 

که ماه خوشبختی مشترک همه ی بی ستاره هاست................!

 

نوشته شده در برچسب:متن عاشقانه,ساعت توسط الناز|


آخرين مطالب
» <-PostTitle->
قالب برای بلاگ