هی بانو...!!!

کلبه ی عاشقان

همه چیز

 

هرچه هست، جز تقدیری که مَنَش می‌شناسم، نیست!
دستهایم را برای دستهای تو آفریده‌اند
لبانم را برای یادآوریِ بوسه، به وقتِ آرامش
هی بانو! سادگی، آوازی نیست که در
ازدحام این زندگان زمزمه‌اش کنیم.
هرچه بود، جز تقدیری که تو را بازت به من می‌شناسد،
نشانی نیست!
رخسارِ باکره در پیاله‌ی آب، وسوسه‌ی لبریزِ آفرینه‌ی نور،
و من که آموخته‌ام تا چون ماه را
در سایه‌سار پسین نظاره کنم.
هی بانو …!



نظرات شما عزیزان:

soltanimahdi
ساعت10:11---2 ارديبهشت 1391
مرد زندانی می خندید شاید به زندانی بودن خویش شاید هم به آزاد بودن ما!
راستی زندان کدام سوی میله هاست؟


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در برچسب:شعر,شعر های قشنگ متن های عاشقانه,ساعت توسط الناز|


آخرين مطالب
» <-PostTitle->
قالب برای بلاگ