همه چیز
کتاب عاشقی را آرام باز می کنم و ورق می زنم صفحات دلدادگی را ، داستان خسرو و شیرین . . . افسانه ی لیلی و مجنون روایت ویس و رامین ، قصه ی فرهاد و منیژه ، وامق و عذرا ، . . . . . . باز هم ورقی دیگر ، و برگی دیگر ، و کهن عشقی دیگر . . . . . . تو گویی لابلای هر برگ ، با ظرافتی خاص . . . دلی پیچیده شده ، و چشمی نگران . . . هنوز بر لب جاده عاشقی به انتظار نشسته ، یار را می جوید . . . . . . و برگی دیگر ، و کهن عشقی دیگر . . . . . . تو گویی لابلای هر برگ ، با ظرافتی خاص . . . دلی پیچیده شده ، و چشمی نگران . . . هنوز بر لب جاده عاشقی به انتظار نشسته ، یار را می جوید . . .
نظرات شما عزیزان:
باز هم ورقی دیگر ،
با آپی متفاوت بروزم
با نظرتون همسفر ما شین
عشق زاییده تنهایی است…. و تنهایی نیز زاییده عشق است…
تنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بیکس باشد …. کسی در پیرامونش نباشد!
اگر کسی پیوندی ، کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد تنها نیست!
برعکس کسی که چنین چنین اتصالی را در درونش احساس میکند…
و بعد احساس میکند که از او جدا افتاده ، بریده شده و تنها مانده است ؛
در انبوه جمعیت نیز تنهاست ……
قالب برای بلاگ |