همه چیز
تو گفتی:<<آسمون به وسعت عشق من و تونیست>> من گفتم:<<عشقت را به کهکشان دل من بسپار.>> تو گفتی:<<کهکشان،در برابرعشق من ستاره است.>> من گفتم:<<بگذار ستاره ات برایم لالایی بخواند.>> تو گفتی:<<نمی خواهم پلک هایت بسته شود،دلم برای نگاهت تنگ می شود!.>> من گفتم:<<پس بگذار چشمانت را نقاشی کنم!.>> تو گفتی:<<شبنم حسادتم آتش به وجودم می زند.>> من گفتم:<<پس بگذار برای عهدت از آسمون ستاره ای بچینم.>> تو گفتی:<<شاید بخواهم برای ستاره شدن به آسمون سفر کنم.>> .<<گلدان دلم لرزید و گفتم؛>>. <<من از سفر می هراسم!>> تو گفتی: <<کوله بارم پر از یاد توست،فقط برایم دعا کن!>> <<و من هنوزم نا باورانه به رفتن تو می اندیشم...!>>
نظرات شما عزیزان:
قالب برای بلاگ |